فرستنده : علیرضا
روزی
شیخ به
انیشتین فرمود: یا انیشتین. انیشتین رویش را برگرداند و
گفت بله. شیخ فرمود اول صدایم را شنیدی یا مرا دیدی؟ انیشتین گفت اول صدایتان را
شنیدم. شیخ فرمود پس چرا میگویی سرعت نور از صوت بیشتر است. انیشتین از تئوری خود
پشیمان شد و فورا برای اسلام apply کرد !!!
روزی سوسن (همسر شیخ) به اتاق اعتکاف شیخ وارد شدند و شیخ را خونین و مالین در حال ناله دیدند. شیخ در همان حال با زاری فرمودند: صد دفعه گفتم شبهای معراج این پنکه سقفی لعنتی رو روشن نکنین!
یکی
از اصحاب از شیخ پرسید: در روایات آمده که در بهشت برای مومنان شرابهایی وجود دارد
که مست کننده نیست، پس برای چه آن را مینوشند؟
شیخ پاسخ داد: بخاطر آنتی اکسیدانش !!!
(الاسرار فی الخوراکی)]
روزی
شیخ با خدا راز و نیاز کردی که ای خدا!
به خاطر سیب که تبعیدمون کردی به زمین،
به خاطر آب انگور هم که میفرستیمون جهنم!
فکر کنم کلا با میوه مشکل داریا..!
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻭ ﺯﻥ ﻧﺰﺩ شیخ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﯾﮏ ﺑﭽﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. شیخ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺑﭽﻪ ﺭﺍ ﻭﺳﻂ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﻫﺮ
ﺯﻥ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﺪ. ﺁﻥ ﺩﻭ ﺯﻥ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﻧﺼﻒ ﺷﺪ .
شیخ ﮐﻤﯽ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻗﺎﻋﺪﺗﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻣﯽﺷﺪ
روزی
شخصی نزد شیخ (ره) رسید. شیخ فرمودند شما تازه رسیدی. خستهای، فعلاً نمیخواد
سوال بپرسی !!!
فرستنده : محمد صادق
اصل اول: دفتر تلفن یک اصفهانی اصولا بر مبنای کاربرد و شغل افراد نوشته یا در موبایل ذخیره می شود و اصلا ربطی به اسم کوچک و فامیل ندارد.
اصل دوم
:اصل دوم موجز بودن اسامیست به این معنا که با دیدن اسم بایستی خواننده اسم
فرد، شغل، محل کسب، نوع شغل و حتی مشخصاب ظاهری فرد مذکور را هم بیاد
بیاورد
اصل سوم و مهمترین آنها: به دلیل اینکه ما اصفهانیان در موارد
انگشت شماری اقدام به برقراری تماس می کنیم (نه به دلیل اینکه هزینه دارد
بلکه به دلیل اینکه تلفن فقط مختص کارهای ضروری مثل مرگ و تصادف و .. است )
حتی المقدور و تا جائیکه امکان دارد اسامی باید گویا باشند تا از خاطر پاک
نشوند.
دفتر تیلیفونی یه اصفانی
این جانب به نوبه ی خود به عنوان فرد کوچکی از خاندان زائری، و به نمایندگی از بازماندگان مرحوم حاج رضا زائری، از تمامی کسانی که در برگزاری مراسم سالگرد حاج رضا زائری کوچکترین مشارکتی داشتند، از کسانی که قدم رنجه نموده و از راه های دور و نزدیک، با حضور خود گرمی بخش مجلس شدند تا کسانی که در پذیرایی از میهمانان، محبتشان را عرضه داشتند، کمال تشکر و سپاس دارم.
به امید شادی روح آن مرحوم و فرزند شهیدشان
رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات
فرستنده: حمید
راویان گفتهاند ـ با تخمین ـ
شصت هفتاد سال پیش از این
لب یک دشت خشک لمیزرع
خالی از آب و عاری از مرتع
در بیابان غیرحاصلخیز
زیر پای همین خلیج عزیز
یک نفر آدم خفیف و ضعیف
لاغر و بویناک و عور و کثیف
کج و کول و فجیع و رقتبار
ساده و گیج و ناقص و بیمار
گنگ و بیخانمان و صحراگرد
حال او زار و رنگِ رویش زرد
عربِ لاتمیز نامش بود
مذهب جاهلی مرامش بود
روی آیینهاش نشسته به زنگ
منزجر از تمدن و فرهنگ
شتری بود و او سوارش بود
خوردن سوسمار کارش بود
صید ماهی کلانترین هنرش
خاک عالم نشسته روی سرش
تازه در عین این سبکشأنی
داشت یک ادعای بیمعنی
هی میافراشت کله و گردن
از تفاخر به دین حق کردن
مدعایش ـ که غایت جلبی است
اینکه: اسلام مذهبی عربی است
دوستان و اقوامی که حائز رتبات علمی، در مسابقات و آزمون های کشوری و جهانی می گردند، با زبان خوش کرده ی خویش را تقریر نمایند. باشد که دعای بازدیدکنندگان شامل حالشان گردد.
شنیده ها حاکی از آن است که موفقیت شایان ذکر دیگری در خاندان زائری و اطراف حادث گردیده که همگان منتظر اعلان رسمی آن از سوی متهمین هستیم.
با تشکر
مسئول موقت وبلاگ زائری
فرستنده: علیرضا
می گویند شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد. وقتی که زنگ را زدند
بیدار شد وباعجله دو مسأله راکه روی تخته سیاه نوشته بود یاداشت کرد و بخیال اینکه
استاد آنها را بعنوان تکلیف منزل داده است به منزل برد و تمام آن روز وآن شب برای
حل آنها فکر کرد. هیچیک را نتوانست حل کند، اما تمام آن هفته دست از کوشش بر نداشت
دوستان اگر مایل به ارسال مطلب یا عکس یا هر گونه محتوای دیجیتال هستند، می توانند از طریق بخش "تماس با من" مطلب را به همراه لینک ها برای بنده بفرستند.
برای آپلود می توانید از سایت www.picofile.com استفاده نمایید.
با تشکر
مسئول موقت وبلاگ زائری