سرود پناهنده

(مهدی اخوان ثالث)

نجوا کنان به زمزمه سرگرم

مردی ست با سرودی غمناک
خسته دلی ، شکسته دلی ، بیزار
 از سر فکنده تاج عرب بر خاک
این شرزه شیر بیشه ی دین ، آیت خدا
 بی هیچ باک و بیم و ادا
 سوی عجم کشیده دلش ، از عرب جدا
امشب به جای تاج عرب شوق کوچ به سر دارد
آهسته می سراید و با خویش
 امشب سرود و سر دگر دارد

ادامه مطلب ...

پس از مرگ بلبل

نفس می زند موج ...

***

نفس می زند موج، ساحل نمی گیردش دست،

پس می زند موج .

فغانی به فریادرس می زند موج !

من آن رانده مانده بی شکیبم،

که راهم به فریادرس بسته،

دست فغانم شکسته،

زمین زیر پایم تهی می کند جای،

زمان در کنارم عبث می زند موج !

نه درمن غزل می زند بال،

نه در دل هوس می زند موج !

***

رها کن، رها کن، که این شعله خرد، چندان نپاید،

یکی برق سوزنده باید،

کزین تنگنا ره گشاید؛

کران تا کران خار و خس می زند موج !

***

گر این نغمه، این دانه اشک،

درین خاک روئید و بالید و بشکفت،

پس از مرگ ببل، ببینید

چه خوش بوی گل در قفس می زند موج !

فریدون مشیری

*****

چشم نرگس

خواهم که بر زلفت،زلفت، هر دم زنم شانه 

ترسم پریشان کند بسی حال هر کسی چشم نرگست مستانه مستانه 

خواهم بر ابرویت، رویت، هر دم کشم وسمه 

ترسم که مچنون کند بسی، مثل من کسی، چشم نرگست، دیوانه دیوانه 

یک شب بیا منزل ما،حل کن دوصد مشکل ما 

ای دلبر خوشگل ما، دردت به جان ما شد، روح و روان ما شد 

خواهم که بر چشمت،‌چشمت، هر دم کشم سرمه 

ترسم پریشان کند بسی، حال هر کسی، چشم نرگست، مستانه مستانه  

خواهم که بر رویت،  رویت، هر دم زنم بوسه 

ترسم که نالان کند بسی، مثل من کسی، چشم نرگست، جانانه جانانه 

شوریده شیرازی

شاعرانه

بقا

ده دقیقه سکوت به احترام دوستان و نیاکانم

غژ و غژ گهواره های کهنه و جرینگ جرینگ زنگوله ها

دوست خوب من

وقتی مادری بمیرد قسمتی از فرزندانش را با خود زیر گل خواهد برد

ما باید مادرانمان را دوست بداریم

وقتی اخم می کنند و بی دلیل وسایل خانه را به هم می ریزند

ما باید بدویم دستشان را بگیریم

تا مبادا که خدای نکرده تب کرده باشند

ماباید پدرانمان را دوست بداریم

برایشان دمپایی مرغوب بخریم

و وقتی دیدیم به نقطه ای خیره مانده اند برایشان یک استکان چای بریزیم

پدران ، پدران ، پدرانمان را

ما باید دوست بداریم

نظرات

می تونید نظر بدید