نگو کاش...‎

فرستنده: علیرضا
آبراهام لینکلن
 پسر یک کفاش بود،
پدر لینکلن کفاش سلطنتی بود و کفش های
          افراد مهم سیاسی را تعمیر و یا تمیز می کرد.آبراهام پس از سالها تلاش و
          شکست،در سال 1861 به عنوان رئیس جمهور برگزیده شد.اولین سخنرانی او در
          مجلس سنای بدین صورت گذشت:نمایندگان مجلس از اینکه لینکلن رئیس جمهور شده
          بود ناراضی بودند.چرا که او از یک خانواده فقیر و فاقد سطح اجتماعی بالا
          بود.زمانی که لینکلن برای سخنرانی پشت تریبون قرار گرفت قبل از آنکه لب
          باز کند و سخنی بگوید یکی از نمایندگان مخالف با عصبانیت و بی ادبی
          تمام از سوی جایگاه خود فریاد زد:"آبراهام!حالا که بطور شانسی رئیس
          جمهور شده ای فراموش نکن که می دانیم تو یک بچه کفاش بیشتر نیستی!"
         
          مسلما"هر فردی در جایگاه لینکلن قرار داشت با این نماینده گستاخ که او را
          اینگونه مورد خطاب قرار داده برخورد می کرد!اما آبراهام لینکلن این چنین
          نکرد.او لبخندی زد و سخنرانی خود را اینطور شروع کرد:"من از آقای نماینده
          بسیار بسیار ممنونم که در چنین روزی مرا به یاد پدرم انداخت.چه روز خوبی
          و چه یاد آوری خوبی!من زندگی و جایگاهم را مدیون زحمات پدرم هستم.آقایان
          نماینده بنده در اینجا اعلام می کنم که بنده مانند پدرم
          ماهر نیستم.با این حال از دستان هنرمند او چیزهایی آموخته ام.پس اگر کسی
          از شما تمایل به تعمیر کفش خود داشت با کمال میل حاضر به تعمیر کفشش
          خواهم بود!
         
          یکی از اقدامات مهم و تاثیر گذار لینکلن خاتمه بخشیدن به تاریخ برده داری
          در ایالات متحده امریکا بود.
           
           
           هر چه هستی همون باش،هر چه نیستی نگو کاش...

آخرین نسخه غلط نامه فارسی به انگلیسی برای یادگیری زبان

فرستنده : حسن


Free fall: فال مجانی
Comic: به افغانی ، کمک
Easy Love: لواسان
Longtime: در حمام ، زمان پیچیدن لونگ را گویند
Long time no see: !دارم لونگ می‌‌پیچم ، نگاه نکن
San Jose: به ترکی‌ ، شما خوزه هستید
San Antonio: به ترکی‌ ، شما آنتونیو هستید
MacBook: کتابچهٔ راهنمای حجاج
Bertolucci: چپ چشمی که بربر نگاهت می‌کند
Comfortable: بفرمایید سر میز
Burkina Faso: برو کنار وایسا
Parkinson: پسر سرایدار را گویند که در اتاقکی در پارکینگ زندگی‌ می‌کند
Categorize: نوعی غذای شمالی که با برنج و گوشت گراز طبخ می‌‌شود
The man who owns a locker: مرتیکه لاکردا
Ex-Boyfriend: ماضیار
Black light: سیانور
Refer: فرکردن مجدد مو
Good setting: آن سه چیزِ نیک را گویند : گفتار نیک - کردار نیک -پندار نیک
Good one: وانِ بزرگ و جادار
Sweetzerland: سرزمینی که مردمانش زیاد زر می‌‌زنند اما به دل‌ می‌‌نشیند
Accessible: عکس سیبیل
Very well: رها و آزادو افسارسرخود و بی تکلیف و سرگشته و بی جا و مکان
Beta-dine: نسخهٔ آزمایشی‌ یک دین که برای مدتی‌ ترویج می‌‌شود و به مرور زمان تصحیح می‌‌گردد
Life is too short: زندگی‌ در شرت سپری میشود
Shutter Island: شعبه‌ کبابی شاطر عباس در کیش
Subsystem: صاحب دستگاه
Jesus: در اصفهان به بچه گویند که دست به چیز داغ نزند
Moses: در اصفهان به موز گویند
UNESCO: یونس کجاست؟
Macromedia: رسانه های عوام فریب
Guns N' Roses: غنچه گان
 George: در تبریز به گرگ می‌گویند
Good Luck: چه لاکِ قشنگی‌ زدی
Good Luck on your exams: به هنگام امتحانات لاکِ قشنگی زده بودی
Legendary: ادارهٔ محافظت از لجن و کثافات شهری
New York: نوشهر را گویند
Communication Board: کامیونی چه زمانی‌ شن را برد ؟
What the hell: چه دانهٔ خوشبویی!
Cambridge: شهری که تعداد پلهایش انگشت شمار است.